سوگند

روزهای من

سوگند

روزهای من

شب یلدا

امروز آخرین روز پائیزه  

از صبح که بیدار شدم داشتم به این فکر می کردم که امروز باید جوجه هامونو بشمریم 

ولی متاسفانه من انقدر کار نا تمام دارم که یه سری از جوجه ها باید تا سال دیگه صبر کنن تا به شمردنشون برسم  

کلا امروز رو خوب شروع کردم از همه مهمتر که پایان ماهه و حقوقها رو می ریزن رو میزمون   

هر چند که بعد از تقسیم شدن بین من و همسر چیزی ازش باقی نمی مونه و همش می ره بابت قسط و اجاره خونه و خرجی خونه و ...

شب هم خونه مامان اینا مراسم شب یلدا رو جشن می گیریم  

فقط تنها چیزی که ضد حاله اینه که همسر سرماخورده و هی سرفه می کنه  

خلاصه اینکه کل ذهنیات امروز رو روهم بریزیم یه خوشحالی کوچولو تهش می مونه    

شب یلدا مبارک  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد