سوگند

روزهای من

سوگند

روزهای من

سفر خاطره انگیز

باورم نمی شد داریم می ریم مسافرت . اونم با دوستای عزیزم که همیشه برامون مثل یه رویا بود که تجربه سفر با همدیگر و داشته باشیم اما به لطف خدا و همت یکی از دوستای خوبم که این سفر رو خیلی سریع برنامه ریزی کرد بالاخره ساعت سه صبح روز پنجشنبه راه افتادیم به سمت شمال کشور و شهر ساحلی نور .

وقتی کنار ساحل قدم می زدیم حرف تک تکمون این بود که باور نکردنیه که تونستیم هر ده نفر رو با هم هماهنگ کنیم و به این مسافرت بیاییم اونم بدون هیچ برنامه قبلی و خیلی اتفاقی .

ده سال پیش که تو هنرستان اسوه دیپلم گرفتیم هیچ کدوممون فکر نمی کردیم که ده سال بعد همراه با همسرانمان به این سفر خاطره انگیز می یایم و این خیلی برامون جالب و دوست داشتنی بود . به دوستیمون می بالیم و بهش افتخار می کنیم . به جرات می تونم بگم بهترین سفر زندگیم بود هرچند کوتاه اما فوق العاده . هنوزم از فکر کردن به لحظه های شادی که داشتیم پر از انرژی می شم و خنده روی لبم می شینه . خدا رو شکر می کنم که چنین دوستان خوبی به من هدیه داده و باز هم خدا رو شکر می کنیم که همسرانمان به این خوبی با هم جور و همراه هستند . 


نظرات 1 + ارسال نظر
فرزند دریای پارس یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:49 ب.ظ http://daryaye-hamishe-pars.blogsky.com/

سلام خوبی وب خوبی داری به منم سر بزن اگر با تبادل لینک موافقی بهم بگو

مرسی عزیزم . حتما . خوشحال می شم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد